حدیث وانواع آن
" به نام خدا "
1- حدیث
در اصطلاح محدثان، به کلامى که حکایتگر سخن، کردار یا تقریر معصوم (پیامبر ص و اهل بیت ع ) است، «حدیث» و گاه «خبر» یا «روایت» گفته مىشود.
حدیث، بهدلیل انتساب آن به معصوم و وحیانى بودن محتواى آن، حجت است. قرآن کریم، به مثابه قانون اساسى اسلام، بیشتر کلیات را بیان کرده و تبیین تفاصیل و جزئیات را به روایات واگذار کرده است؛ از اینرو روایات، پس از قرآن، مهمترین منبع شناخت دین به شمار مىآید.
2 . تدوین حدیث
ثبت و نگارش روایات، به عنوان دومین منبع شناخت دین، از آغاز مورد توجه پیشوایان دینى بوده است و در عصر پیامبر صلى الله علیه و آله شمارى از مجموعههاى روایى همچون صحیفه على بن ابى طالب علیه السلام و کتاب على علیه السلام فراهم آمد.
3-اقسام حدیث
خبر متواتر و واحد
حدیثى متواتر است که شمار راویان آن در هر طبقه به حدى باشد که تبانى آنان بر جعل حدیث عادتا محال باشد و افاده علم به صدور مضمون حدیث از معصوم کند. خبر متواتر به لفظى و معنوى تقسیم شده است. متواتر لفظى، خبرى است که همه ناقلان، مضمون آن را بیک لفظ نقل کرده باشند و این به ندرت محقق شده است. متواتر معنوى، قدر مشترک مضمون چند خبر است و این معنا فراوان تحقق یافته است.
حدیث صحیح
از نظر قدماى شیعه به حدیثى صحیح گفته مىشود که صدور آن از معصوم قطعى باشد ولو با قراین خارجى، ولى از نظر متأخران حدیثى صحیح است که اولاً : تمامى سلسله سند آن تا معصوم متصل باشد؛ ثانیا : راویان آن در تمام طبقات داراى دو ویژگى وثاقت و امامى بودن باشند.
حدیث حَسَن
«حَسَن» ، حدیثى است که سلسله سند آن متصل و راویانش امامى و ممدوحاند به مدحى که به حدّ وثاقت نرسیده است. اگر بعضى از راویان سلسله سند چنین باشند در صورتى که مابقى صفت رجال حدیث صحیح را دارا باشند به آن نیز حسن گفته مىشود، زیرا نتیجه تابع اخسّ رجال است. از این جهت، حدیث حسن از نظر اعتبار پس از روایت صحیح قرار دارد.
حدیث موثَّق
«موثَّق» ، حدیثى است که، به استثناى شرط امامى بودن ، راویان آن برخوردار از دو رکن پیش گفته در حدیث صحیح باشند. بنابراین اگر سلسله سند روایتى به معصوم متصل و راویان آن ثقه باشند در صورتى که همه یا بعضى از آنها شیعه دوازده امامى نباشند، موثق خواهد بود. حدیث موثق از جهت اعتبار، پس از حدیث صحیح و حسن، درمرتبه سوم قرار دارد.
حدیث ضعیف
به حدیثى «ضعیف» مىگویند که هیچ یک از تعریفهاى اقسام پیش گفته، یعنى صحیح، حسن و موثق بر آن منطبق نباشد . به عبارت روشنتر، حدیثى که سلسله سند آن فاقد اتصال باشد ، یا راویان آن افراد مجهولالحال، یا فاسق و دروغگو باشند ، حدیث ضعیف خواهد بود.
حدیث قدسى و تفاوت آن با قرآن
حدیث قدسى حدیثى است که مضمون آن در خواب یا به وسیله الهام به پیامبر صلى الله علیه وآله القا شود و آن حضرت با لفظ خود آن را بیان کند. حدیث قدسى از جهات ذیل با قرآن متفاوت است: 1. مشتمل بر اعجاز نیست 2. در نماز به عنوان قرائت کاربرد ندارد. 3. مسّ آن بدون طهارت جایز است.
4 . رابطه حدیث و فقه
تمامى مسلمانان، به اتفاق، سنّت (کلام، کردار و تقریر معصوم) را دومین منبع براى استنباط احکام شرعى و فقهى مىدانند. از دیدگاه فقیهان، احادیث به خاطر آنکه حکایتگر سنّتاند نقش اساسى در شناخت احکام شرعى دارند ؛ چه آنکه مسائل فقهى را به صورت کلى به دو دسته منصوص و غیر منصوص تقسیم مىکنند. در بخش منصوص غالبا مسائلى مطرح است که به گونهاى در روایات بیان شده است و در مسائل غیر منصوص نیز مبناى استنباط احکام، اصول و قواعدى است که در بسیارى از موارد از روایات برگرفته شدهاند . بر این اساس حدیث به سه شکل در فقه شیعه کاربرد دارد :
1 ـ به صورت مستقیم دلالت بر حکم شرعى مىکند .
2 ـ در مسائل غیر منصوص مستند قاعده اصولى براى استنباط حکم است .
3 ـ مستند بسیارى از قواعد فقهى است که در ابواب مختلف فقه به کار مىروند .
بنابراین کارکرد فقیهان در حوزه حدیث ، إعمال دقت و توان خودشان در شناخت اعتبار حدیث و پس از آن دقت در محتواى آن ـ یعنى فقه الحدیث ـ مىباشد .
بخش مهمى از مباحث اصول فقه اختصاص به مباحث الفاظ دارد که شیوههاى مختلف دلالت نصوص و روایات و شیوه استفاده از آنها را تبیین مىنماید . با توجه به این نقش مهم براى حدیث در فقه شیعه است که در مقدمات و شرایط اجتهاد ، غالب علوم و دانشهایى که در حوزه تعیین اعتبار و شیوه دقیقتر استفاده از روایات مؤثر هستند ، بر شمرده شدهاند .
جمعى از عالمان شیعى در استناد به حدیث در فقه و بهرهگیرى از آن، به افراط گرائیدهاند . ایشان ارزشیابى احادیث موجود در جوامع روایى چهارگانه شیعى را لازم نمىدانند و در پذیرش روایات نوعى تسامح را إعمال مىکنند . این گروه به عنوان اخبارى شناخته شدهاند و در مسائل غیر منصوص غالبا احتیاط را لازم مىدانند . در میان اهل سنت نیز گروهى که حشویه نامیده مىشوند ـ وخود آنها نیز مذاهبى دارند ـ این اعتقاد را داشته و دارند . از دیدگاه اخباریان و حشویه، اساس شریعت و فقه ـ و بلکه دین ـ را قرآن و حدیث تشکیل مىدهد و راه رسیدن به علم قرآن نیز روایات ناظر به آن است . از اینرو تنها تمسک به اخبار را در شناخت دین و شریعت اساس قراردادهاند .
5 . علم رجال حدیث
نقل روایات دینى و تاریخى همراه با اَسناد آنان به مسلمانان اختصاص داشته و منابع دینى و تاریخى سایر ادیان و ملل فاقد چنین امتیازى است. به نظر مىرسد توصیههاى پىدرپى پیشوایان دینى به آوردن سند در کنار متن روایات، زمینهساز این امر بوده است. آمدن نام راویان در آغاز هر روایت، علم رجال را، که در آن ضمن برشمردن هویت و شخصیت راویان، میزان عدالت و وثاقت آنان بررسى مىشود، پدید آورد. امروزه، بهرغم گذشت سالیان متمادى از دوران حیات راویان، به کمک منابع رجالى مىتوان هویت راویان را شناخت و به میزان وثاقت آنان پىبرد. بدین ترتیب مىتوان درباره صحیح یا ضعیف بودن روایات قضاوت کرد.
6 . فقه الحدیث
مهمترین دانش حدیثى، دانش بررسى و فهم مدلولهاى روایات است که در اصطلاح به آن «فقه الحدیث» گفته مىشود. فقهالحدیث را از این نظر مىتوان بهسان دانش تفسیر قرآن دانست؛ همانگونه که علوم قرآن به عنوان مقدّمه فهم مدلولهاى آیات بهکار مىآید، سایر دانشهاى حدیثى همچون تاریخ و مصطلحات، مقدمات لازم را براى درکى عمیقتر از محتواى روایات بهدست مىدهند. از آنجا که روایات دربرگیرنده ژرفترین مباحث در حوزه هاى خداشناسى، هستىشناسى، انسانشناسى، رهبرشناسى و... هستند، چگونگى راهیافت به این معارف نیازمند رعایت قواعد و مبانىاى است که در فقه الحدیث بررسى مىشوند
7 . سند
حدیث مشتمل بر دو بخش است: الف ـ متن حدیث که کلام معصومان علیهم السلام است، ب ـ سند حدیث که مراد از آن سلسله راویانى است که حدیث را از معصوم نقل کرده اند، و از آن جهت آن را «سند» مىنامند که تکیهگاه شنونده در اعتماد بر متن حدیث است. تقسیم حدیث به صحیح، حَسَن، موثّق وضعیف به اعتبار احوال راویان واقع در سند از جهت اتصاف به ایمان و عدالت و عدم این دو مىباشد
8 . اصول اربعمأة
گروهى از اصحاب ائمه علیهم السلام از دوران حضرت امیر علیه السلام تا دوران امام حسن عسکرى علیه السلام ، به ویژه در عصر امام باقر و صادق علیهماالسلام ، روایات ائمه علیهم السلام را در مجموعههایى گردآورى کرده اند که بعدها تعدادى از آنها را «اصل» نامیدند. شمار این اصول به چهارصد مىرسد و به همین دلیل آنها را اصطلاحا «اصول اربعمأة» مىنامند. بعدها از این مجموعههاى روایى، به عنوان دستمایههاى اولیه براى تدوین کتب اربعه شیعه استفاده شد. نقل مستقیم سخنان ائمه علیهم السلام ، بر نگرفتن از کتابهاى روایى دیگر، اعتبار قابل توجه روایات آنها از نگاه محدثان و... از جمله ویژگیهاى «اصول اربعمأة» است. متأسفانه اغلب اصول به تدریج از بین رفته و فقط چندتایى از آنها باقى مانده است.
9. انواع راویان و تفاوت حدیث ضعیف با جعلى
در یک تقسیم کلّى راویان احادیث به سه گروه قابل تقسیماند: 1 ـ راویان راستگو و مورد اعتمادْ در نقل درست احادیثى که شنیدهاند ؛ 2 ـ راویان ناشناخته و یا غیر قابل اطمینان ؛ 3 ـ راویان دروغپرواز و حدیثساز.
گروه نخست مورد اعتماد و احادیث آنها حجت است. آنچه نقل مىکنند به معصوم علیه السلام نسبت داده مىشود و مورد پذیرش قرار مىگیرد.
گروه دوم، راویانى معمولى هستند که ممکن است به سبب کماطلاعى و یا کم دقتى، حدیثى را به درستى نقل نکنند و یا معناى ناموجهى را به معصوم علیه السلام نسبت دهند. اما خود، حدیثى را به دروغ نمىسازند و بر معصوم علیه السلام افترا نمىبندند. احادیث این دسته ضعیف خوانده مىشود و قابل اعتماد نیست و به تنهایى اعتبار لازم را براى استناد در مقام عمل ندارند. اما این به معناى جعلى و ساختگى بودن این احادیث نیست و حتى در موارد بسیارى حدیث آنان به وسیله قرینهها و نشانههاى دیگر ـ مانند موافقت با عقل و قرآن و احادیث دیگران ـ حجیّت و اعتبار مىیابد. گفتنى است گاه ضعف روایت به سبب عدم اتصال حلقههاى راویان به یکدیگر است که آن نیز در برخى موارد قابل حل است.
دسته سوم، که به دروغ حدیث مىسازند و آن را با احادیث دیگر محدثان در مىآمیزند، تعدادشان اندک است. حدیث شناسان، بسیارى از این گروه و احادیث آنان را معرفى کرده اند. روایات این دسته، جعلى و یا موضوع نامیده مىشود و به هیچ روى قابل استناد نیستند، و حتى نقل آنها نیز جایز نمىباشد مگر با اشاره به جعلى بودن آنها.
10 . شروط راوى
عالمان و محدثان شرایطى را براى راوى لازم دانسته اند. این شرایط عبارتند از: اسلام؛ ایمان (امامى بودن)، بلوغ، عقل، عدالت یا وثاقت و ضبط (نقل درست آنچه که شنیده). روایت راوى تنها در صورت برخوردار بودن او از تمام این شرایط، کمال اعتبار را دارد و با فقدان شرط دوم کم اعتبار و با فقدان همه و یا یکى از شرایط دیگر کاملاً بىاعتبار خواهد بود.
11 . اصحاب اجماع
گروهى از اصحاب ائمه علیهم السلام ، به دلیل ملازمت پیوسته با اهل بیت علیهم السلام ، فراوانى نقل روایات، برخوردارى از عدالت و ستایشِ اهل بیت علیهم السلام و... از چنان جایگاه بلندى برخوردار شدهاند که عالمان و محدثان شیعه، روایتى را که نام یک تن از آنان در سندش واقع شده مطلقا معتبر و پذیرفتنى دنسته اند ولو آنکه راوى ما بعد از وى مجهول و یا ضعیف باشد مشروط بر اینکه سند حدیث تا وى صحیح باشد. این راویان را که «اصحاب اجماع» مىنامند عبارتاند از:
1. زُرارة بن أعین؛ 2. معروف بن خَرَّبوذ3. بُرَید بن معاویه عجلى 4. ابو بصیر اسدى (یا ابو بصیر مرادى)؛ 5. فضیل بن یسار؛ 6. محمد بن مسلم طایى؛ 7. جمیل بن درّاج؛ 8. عبداللّه بن مُسکان؛ 9. عبداللّه بن بُکیر؛ 10. حمّاد بن عثمان؛ 11. حمّاد بن عیسى؛ 12. أبان بن عثمان؛ 13. یونس بن عبدالرحمن؛ 14. صفوان بن یحیى بیّاع سابرى؛ 15. محمد بن أبى عمیر؛ 16. عبداللّه بن مُغیرة؛ 17. حسن بن محبوب؛ 18. احمد بن محمد بن أبى نصر بزنطى.
شش نفر نخست از اصحاب امام باقر و امام صادق علیهماالسلام ، شش نفر دوم فقط از اصحاب امام صادق علیه السلام ، و شش نفر سوم از اصحاب امام کاظم و امام رضا علیهماالسلام هستند.
منبع : w3.hadith.net
- ۹۵/۰۹/۱۵